سفارش تبلیغ
صبا ویژن
توانگرى و درویشى آنگاه آشکار شود که در قیامت عرضه بر کردگار شود . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :25
بازدید دیروز :1
کل بازدید :21448
تعداد کل یاداشته ها : 30
103/9/4
3:29 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
گروه نوپژوهندگان تاریخ[8]
گروه نو پژوهندگان تاریخ بنا به پیشنهاد استاد محترم حجت الاسلام والمسلمین هادی منش و همکاری ورودیهای تاریخ اسلام موسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا _ع) سال 1389 به منظور نشر آثار، مقالات تحقیقی دوستان راه اندازی گردید.

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
تحقیق گروه[7] عرفه[1]
پیوند دوستان
 
رازهای موفقیت زندگی

در  در راس همه اعمال و عبادات قرار گرفته است چنانچه خداوند در اوصاف متقین که بهترین بندگان اویند مى فرماید : الذین یومنون بالغیب و یقیمون الصلوة  . (76) ( (پرهیزکاران ) کسانى هستند که به غیب ( آنچه از حس  پوشیده و پنهان است ) ایمانمى آورند و نماز را بر پا مى دارند ) . این عبادت از آن چنان اهمیتى برخوردار است که نه تنها در دین اسلام بلکه در ادیان گذشته و در شرایط انبیاى پیشین نیز در راس همه برنامه ها و عبادات بوده است و لذا حضرت ابراهیم علیه السلام از خداوند براى خود و ذریه اش توفیق اقامه نماز را درخواست مى کند و مى گوید : (رب اجعلنى مقیم الصلوة و من ذریتى  .  .  . ) . (77) و حضرت لقمان در به پا داشتن نماز به فرزندش توصیه مى کند : (یا بنى اقم الصلوة  .  .  . ) . (78) و حضرت عیسى آن را از وظایف اولیه اش مى شمارد و مى گوید : (و اوصانى بالصلوة و الزکاة ما دمت حیا)؛ (79) (تا زمانى که زنده ام مرا به نماز و زکات توصیه کرده است ) . خلاصه در اهمیت نماز، همین بس که معیار قبول و رد همه اعمال و عبادات دیگر معرفى شده است  . (80) براین اساس است که حسین بن على علیه السلام با پیام و شعارش ، پیروانش بر اهمیت نماز متوجه ساخته است و از یاران و اصحابش که در حساسترین شرایط از نماز حمایت کرده و حتى براى اقامه تنها یک نماز، جانشان را فدا کرده اند، تقدیر به عمل آورد است  : 1 / 10 - ارجع الیهم فان استطعت ان توخرهم الى غدوة و تدفعهم عنا العشیة لعلنا نصلى لربنا اللیلة و ندعوه و نستغفره  . (81) (ابوالفضل ! به سوى آنان بر گرد و اگر توانستى همین امشب را مهلت بگیر و جنگ را تا فردا صبح به تاخیر بینداز امید است تا ما امشب به نماز، دعا و استغفار با پروردگار مان بپردازیم ) . 2 / 10 - فهو یعلم انى قد کنت احب الصلوة له و تلاوة کتابه و کثرة الدعاء و الاستغفار  . (82) (زیرا او مى داند که من به نماز و قرائت قرآن و استغفار و مناجات پرودگار علاقه شدید دارم ) . امام علیه السلام این جمله را که حاوى دو پیام و شعار مستقل در بیان اهمیت نماز است ، عصر تاسوعا هنگامى که دشمن به سوى خیمه ها حرکت نمود، خطاب به برادرش ابوالفضل علیه السلام ایراد فرمود؛ زیرا در مرحله اول به وى دستور داد که به سوى دشمن برود و علت حرکت تا به هنگام آنان را سؤ ال کند و پاسخ آنان این بود که دستور جدید و اکید از ابن زیاد آمده است که یا باید همین الان جنگ شود یا بیعت با یزید انجام گیرد . وقتى حضرت ابوالفضل این پیام دشمن را به امام ابلاغ نمود، در مرحله دوم آن حضرت مجددا این دستور را صادر فرمود .  آرى قرار بود عصر تاسوعا جنگ شروع شود، ولى امام علیه السلام براى اهتمام بر نماز و قرائت قرآن از دشمن فرومایه اش در خواست مهلت نمود . 3 / 10 - ذکرت الصلاة جعلک الله من المصلین الذاکرین  . (83) (ابوثمامه ! نماز را به یاد آورى ، خدا تو را از نماز گزارانى که به یاد خدا هستند، قرار بدهد ) . 4 / 10 - نعم ، هذا اول وقتها، سلوهم ان یکفوا عنا حتى نصلى  . (84) (آرى اینک اول وقت نماز است ، از دشمن بخواهید دست از جنگ بردارد تا نماز خود را به جاى آوریم ) . امام علیه السلام این جمله را که مانند جمله قبل ، مرکب از دو شعار است ، در پاسخ (ابوثمامه صیداوى ) یکى از یاران وفادارش ‍ فرمود، آنگاه که او را در حال شدت جنگ متوجه گردید که اول ظهر است ، لذا به آن حضرت عرض نمود : (بنفسى انت ؛ جانم به قربانت )، گرچه این مردم به حملات خود ادامه مى دهند، ولى به خدا سوگند! تا مرا نکشته اند نمى توانند بر تو دست یابند و من دوست دارم آنگاه به لقاى خدایم نایل شوم که این یک نماز آخر را هم با امامت شما به جاى آورده باشم  . 5 / 10 - (نعم ، انت امامى فى الجنة ) . (85) (سعید! آرى تو پیش از من در بهشت (برین ) هستى ) . روز عاشورا براى اداى نماز ظهر، پیشنهاد آتش بس از سوى حسین بن على علیه السلام عملا مورد موافقت قرار نگرفت و آن حضرت بدون توجه به تیرباران دشمن در بیرون خیمه ها و در مقابل صفوف اهل کوفه ، به نماز ایستاد و چند تن از یاران با وفایش از جمله (سعید بن عبدالله ) و (عمروبن قرظه کعبى ) در پیش روى آن حضرت ایستادند و سینه خود را سپر کردند و در اثر تیرهایى که به سرو سینه آنان اصابت نمود، پس از نماز به روى خاک افتادند و به شهادت رسیدند . سعید، پس از نماز آن حضرت که با ضعف شدید و با پیکر خون آلود افتاده بود، چشمش را باز کرد و امام را در کنارش دید که در روى زمین نشسته و خاک و خون از صورت وى پاک مى کنند، در مقابل این محبت امام علیه السلام که سر از پا نمى شناخت ، چنین عرض کرد : (اوفیت یا ابن رسول الله صل الله علیه و آله وسلم ؛ اى فرزند رسول خدا! آیا من وظیفه خود را به نیکى انجام دادم  ؟  ) . امام علیه السلام هم در پاسخ وى فرمود :  آرى تو پیش از من در بهشت (برین ) هستى  . 6 / 10 - نعم ، انت امامى فى الجنة ، فاقرء رسول الله صل الله علیه و آله وسلم منى السلام و اعلمه انى فى الاثر  . (86) (عمرو! تو نیز پیش از من در بهشت (برین ) هستى ، از من به رسول خدا صل الله علیه وآله و سلم سلام برسان و به ایشان عرض کن که من نیز در پشت سر تو به سوى او خواهم شتافت ) . عمروبن قرظه که در کنار سعید، افتاده بود و مکالمه او و امام را مى شنید که چگونه آن حضرت به وى ، وعده حتمى بهشت مى دهد، او نیز از آن حضرت همان سؤ ال را نمود که (اوفیت یابن رسول الله  ؟ ؛ من هم وظیفه خود را به نیکى انجام دادم  ؟  ) . امام هم در پاسخ وى همان جواب را داد که به سعید داده بود و این جمله را نیز اضافه نمود که  :  (سلام مرا به رسول خدا برسان و به او عرض کردم من (حسین ) لحظات دیگر عازم دیدار تو هستم )


  
  

الگوهای قرآنی تاریخی در سوره یوسف

قبل از ورود به الگوهای قرآنی در سوره مبارکه یوسف ذکر چند نکته خالی از اشکال نیست .

تمام آیات این سوره جز چند آیه که در آخر آن آمده است سرگذشت جالب و شیرین است و نیز به همین جهت از مجموع 27 بار ذکر نام یوسف در قرآن 25 مرتبه آن در این سوره است، و فقط دو مورد آن در سوره های غافر و انعام به ترتیب در آیات 34 و 84 می باشد.

با توجه به شیادی های خیلی از هوس بازان روزگار از زندگانی پر رمز و راز عفت و حیا ی یوسف برای چند روز دنیای پست خود توشه ای گرفته و با ساختن فیلم های عشقی پر گناه ؛ در صدد بیان زندگی عاشقانه ای برای او شدند ولی قرآن که همه چیزش الگو و اسوه است؛ در لابلای این داستان عالیترین درسهای عفت و خویشتن داری و تقوا و ایمان و تسلط بر نفس را ، منعکس ساخته بطوری که هر انسانی - هرچند بارها آن را خوانده باشد- باز بی اختیار به هنگام خواندن ش احساس تازگی می نماید.

*دقت در آیات این سوره این واقعیت بسی مهم را برای انسان روشنتر می سازد که قرآن در تمام ابعادش معجزه است، چرا که قهرمانهای که در این داستان معرفی می شوند، قهرمانان واقعی و نه پنداری - هرکدام در نوع خود بی نظیرند و به همین جهت احسن الاقصص برای صاحبان خرد و اندیشه معرفی شده است.

در واقع یوسف آن قهرمان پاکی و پارسایی و تقوا، در برابر یک زن زیبای دلربای هات و هوسباز و حیله گر ، که با تمام ترفندهای جنسی در صدد تصرف یوسف برآمد ولی این قهر مان با توکل بر ایزد پاک ، پا بروی شهوت ذلیخا گذاشت.

الگوها ؛

توضیحات

الر تِلْکَ آَیَاتُ الْکِتَابِ الْمُبِینِ( یوسف:(1)

آغاز شدن این سوره با حروف مقطعه (الف لام راء) نشان ای از عظمت قرآن کریم می باشد.

هدف نزول این آیات

إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآَنًا عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ( یوسف : 2 ) 

برخلاف تصور خیلی ها از داستان های قرآنی ، تنها قرائت و تلاوت و تیمن و تبرک جستن نیست، بلکه هدف نهایی درک است، درک نیرومندو پرمایه ای که

 

 

است که حقایق قران و اسلام شناخته می شود.

تمام وجود انسان را به سوی عمل دعوت می کند، و مهمتر از همه اینکه تعبیر به عربی بودن که در بیش از ده مورد از آیات قرآن تکرار شده است پاسخی است به برخی ها که پیامبر را متهم می کردند که او این ایات را از یک فرد عجمی یاد گرفته است و تاکید بر یاد گرفتن زبان دوم


  
  

احسن القصص چرا و چگونه

تو ضیحات ؛

 

نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ هَذَا الْقُرْآَنَ وَإِنْ کُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِینَ(یوسف : 3 ) 

احسن القصص اشاره به مجموعه قرآن کریم دارد ، یعنی خداوند مجموعه این قرآن که زیباترین و شرح و بیان و فصیح ترین و بلیغ ترین الفاظ را با مضامین عالی و عمیق ترین معانی آمیخته که از نظر ظاهر زیبا و فوق العاده شیرین و گوارا و از نظر باطن بسیار پر محتواست ( احسن القصص نامیده است.البته بیان خداوند طوری در اذهان می نماید که مقصود خدای متعال تنها داستان یوسف پیامبر می باشد.همانطوری که می دانیم مانعی ندارد برای بیان هردو معنی عموم احسن القصص و داستان یوسف به طور اخص باشد.

 

نقش داستان در زندگی انسان ها چگونه است؛

البته بیان این قسمت برای پاسخ سئوال مقدری است که شاید در برخی از اذهان به وجود بیاید که چرا قرآن با اینکه یک کتاب تربیتی و انسان ساز است ؛ دارای این همه تاریخ و داستان انبیا می باشد؟

جواب این پرسش را در ضمن سه نکته بیان خواهم کرد: الف؛ تاریخ آزمایشگاه مسایل گوناگون زندگی بشر است و آنچه را که انسان در ذهن خود با دلایل عقلی ترسیم می کند و در صفحات تاریخ به صورت عینی باز می یابد

ب:  البته داستان و تاریخ جاذبه خاص خود را برای انسان دارد؛ به طوری که از کودکی تا سنین کهنسالی تحت تاثیر داستان های زندگی خود است .

ج : داستان و تاریخ برای همه کس قابل فهم و درک است به همین خاطر باید قرآن بر پایه داستان و تاریخ بیان می شود که هم عرب وحشی ، نیمه وحشی گرفته تا فیلسوف های بزرگ جهان بتوانند درک این کلام را داشته باشند؛ تاریخ و داستان را الگوی تببین حقایق خود ساخته است.

امید وار بودن به درگاه خدای متعال در همه حال

إِذْ قَالَ یُوسُفُ لِأَبِیهِ یَا أَبَتِ إِنِّی رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لِی سَاجِدِینَ( یوسف : 4 )

 قَالَ یَا بُنَیَّ لَا تَقْصُصْ رُؤْیَاکَ عَلَى إِخْوَتِکَ فَیَکِیدُوا لَکَ کَیْدًا إِنَّ الشَّیْطَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوٌّ مُبِینٌ( یوسف : 5 ) 

وَکَذَلِکَ یَجْتَبِیکَ رَبُّکَ وَیُعَلِّمُکَ مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحَادِیثِ وَیُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَعَلَى آَلِ یَعْقُوبَ کَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَیْکَ مِنْ قَبْلُ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّکَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ( یوسف : 6 ) 

بزرگی حضرت یوسف ؛ همان بس که خورشید و ماه و ستارگان در مقابل او به خضوع و تواضع و کرنش می کنند.

*تفکر و به فکر وادار کردن حضرت یعقوب و صاحبان خرد ؛ لذا بلافاصله یعقوب به یوسف می گوید خواب خود را به برادران خود نگوید.

ترس و اضطراب یعقوب از نقشه ای برادران و وسوسه شیطان که دشمن بزرگ بشریت از جنس انسان می باشد بیم و نگرانی عمیق دارد.

*این تنها خواب نبود بلکه آینده نگری صحیح و بیان مقام نبوت؛ و این را با بیان اینکه خداوند نعمت انبیای گذشته را برای او تکمیل کرده است نشان می دهد *

*یادآوری مهم : حفظ اسرار ؛ یکی از مهمترین درسی است که این آیات برای مردم بازگو می کند که حتی در مقابل برادران نیز برخی از مواقع نیروی بی منتهای ازلی و ابدی این نقشه برگرفته از حسادت آنها را برای رساندن یوسف به نیاز است که خویشتن داری نمود.

اراده خدواوند بر اراده بشری غلبه دارد

لَقَدْ کَانَ فِی یُوسُفَ وَإِخْوَتِهِ آَیَاتٌ لِلسَّائِلِینَ( یوسف : 7 ) إِذْ قَالُوا لَیُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِینَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ( یوسف : 8

خواستند، یوسف را از سر راه خود بردارند ولی خداوند به او مقام شایسته قرار داد.

یکی دیگر از نکات بسیار مهم این آیه بیانگر قدرت الهی و غلبه این قدرت بر قدرت بشری است، همانطوری که در این آیه بیان می شود ، برادران با همه توان و قدرت و یک پارچگی که داشتند

9_ نقشه نهایی که برداران بر اثر حسادت کشیدند، پیشنهاد دو راه کار برای از سر راه برداشتن یوسف بود؛ یکی کشتن، و دیگری بیرون راندن و یا اخراج کردن او از سرزمین پدری خود.

نکته قابل توجه این آیات در احساس گناه کردن  پسران یعقوب بود ولی این توبه قبل از جنایت یک معنا بیشتر نداشت و آنهم فرار از واقعیت و عذاب وجدان و گشودن راه به سوی گناه بود .

حسادت بدترین درد بشریت از گدشته تا حال

اقْتُلُوا یُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا یَخْلُ لَکُمْ وَجْهُ أَبِیکُمْ وَتَکُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِینَ(یوسف: 9 ) 

قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ لَا تَقْتُلُوا یُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِی غَیَابَةِ الْجُبِّ یَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّیَّارَةِ إِنْ کُنْتُمْ فَاعِلِینَ( یوسف : 10 ) 

قَالُوا یَا أَبَانَا مَا لَکَ لَا تَأْمَنَّا عَلَى یُوسُفَ وَإِنَّا لَهُ لَنَاصِحُونَ( یوسف : 11 ) 

أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَدًا یَرْتَعْ وَیَلْعَبْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ( یوسف : 12 ) 

قَالَ إِنِّی لَیَحْزُنُنِی أَنْ تَذْهَبُوا بِهِ وَأَخَافُ أَنْ یَأْکُلَهُ الذِّئْبُ وَأَنْتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ( یوسف : 13 ) 

قَالُوا لَئِنْ أَکَلَهُ الذِّئْبُ وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّا إِذًا لَخَاسِرُونَ( یوسف : 14 ) 

این آیات نشان گر این است که چطور زندگی انسانها بر اساس حسادت از هم می پاشد و به همین دلیل در روایات اسلامی برای مبارزه با این صفت رذیله تعبیرات تکان دهنده ای وجود دارد لذا امام صادق می فرمایند: افراد با ایمان غبطه می خورند ولی حسد نمی ورزند ولی منافق حسد می ورزد و غبطه نمی خورد.

این برادران بعد از آنی که برادر را در چاه قرار دادند؛ نقشه های شومی را برای صحنه سازی این فاجعه انسانی گرفتند.

برادر خود را با ترفتند های مختلف ؛ جوان است و نیاز به بازی دارد ، از پدر جدا کردند.

یعقوب با بابیان آینده نگری نسبت به بچه های خود گفت من از دریده شدن یوسف توسط گرگ بیم دارم ، بردار ان گفتند مگر ما مرده ایم که بگذاریم گرگ او را بدرد.

*نکته مهم؛ استفاده از برنامه های بازی به هر باری و جهتی که امروزه نیز توسط خیلی ها صورت می گیرد نشان دهنده ؛ در معرض خطر بودن جوانان و نوجوانان است.

     


  
  

موضوع تحقیق: مختار و مخالفان او

بیان مساله: چرا مختار دشمنان سه گانه داشته است

مختار یکی از شخصیت های تاریخ اسلام است. گروههای مختلفی از مسلمین با او دشمن بودند. من جمله آل زبیر که او را پیمان شکن می‌نامیدند، وبنی امیه که او را کذاب خطاب می‌کردند و بعضی از شیعیان که می‌گفتند او به شعارهای قیام خود پای بند نبود. این تحقیق در حدّ توان خود علّت این مخالفت ها را بیان می کند.

فصل اول: کلیات

فصل دوم: در مورد ال زبیر

فصل سوم: در مورد بنی امیه

فصل چهارم: در مورد بعضی شیعیان مخالف وی

فصل پنجم: در مورد خود مختار

محقق: مرتضی مهدی زاده


  
  
نویسنده : فرزاد مشایخی

بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع:بررسی کتاب وشخصیت سلیم بن قیس هلالی
مساله:آیاکتاب سلیم بن قیس اعتبارعلمی وتاریخی دارد؟
فصل اول :کلیات
بیان مساله
یکی ازقدیمی ترین کتابهای تاریخی وسیره نویسی که منسوب به سلیم بن قیس میباشد ودرباره آن مطالب زیادی گفته شده که دراین نوشته قصدداریم ازدوجهت آن رابررسی کنیم یکی متن محور(کتاب سلیم) ودیگری شخص محور ( شخصیت سلیم وراوی آن ابان ابن ابی عیاش) که اعتبارآنهارابدست بیاوریم ومیزان اعتبارآنها رابسنجیم وآیاجزءمنابع تاریخی مامحسوب میشود یانه ؟
درکتابهای رجالی خودسلیم راازیاران امام علی میدانندو آیاسلیم وجودخارجی داشته یاساخته ذهن افرادبوده است ؟
امادرموردابان که تنهاراوی این کتاب است اقوال زیادی است که گروهی ازرجال ایشان راشخصی موثق وگروهی اوراضعیف میدانند وازهمه مهمتراین که آیا این کتاب منسوب به سلیم هست یانه ؟
فصل دوم: شخصیت سلیم بن قیس
فصل سوم :شخصیت ابان ابن ابی عیاش
فصل چهارم : کتاب سلیم وانتساب آن به سلیم
فصل پنجم:نسخه خطی وترجمه های موجود
منابع ومواخذ


  
  

بسم الله الرحمن الرحیم

روش تحقیق :

1.       نگارش

2.       پژوهش

تحقیق روشی است که در روش به نوشته حالت می دهد . ( در مرحله گزارش تحقیق به نگارش نیاز داریم )


  
  

اگر از آنان بپرسی چه کسی آسمان و زمینرا خلق کرده است بی تردید خواهند گفت پس شرک آنان در ربویت، خالقیت و رازقیت و تدبیر نبوده بلکه در این بود که می گفتند بتها را واسطه و شفیع ماست بخاطر همین پیامبر مشرکان را نجس می دانست و با آنان جنگید و چه فرقی است بین کسی که بگوید بت ها شفیع ما هستند و کسی که بگوید حضرت عیسی و یا ولیی از اولیاء شفیع من است. هر دو مثل هم هستند چون اولی شرک است و دومی هم شرکاست و از آیات دیگری مانند ( و یعبدونمن دون الله ما لا یَضِرهم ولا یَنفَعَهُم و یقولون هولاء شفعاونا ..) یونس 18 نیز استفاده کرده اند.

ادامه مطلب...