احسن القصص چرا و چگونه |
تو ضیحات ؛ |
|
نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ هَذَا الْقُرْآَنَ وَإِنْ کُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِینَ(یوسف : 3 ) |
احسن القصص اشاره به مجموعه قرآن کریم دارد ، یعنی خداوند مجموعه این قرآن که زیباترین و شرح و بیان و فصیح ترین و بلیغ ترین الفاظ را با مضامین عالی و عمیق ترین معانی آمیخته که از نظر ظاهر زیبا و فوق العاده شیرین و گوارا و از نظر باطن بسیار پر محتواست ( احسن القصص نامیده است.البته بیان خداوند طوری در اذهان می نماید که مقصود خدای متعال تنها داستان یوسف پیامبر می باشد.همانطوری که می دانیم مانعی ندارد برای بیان هردو معنی عموم احسن القصص و داستان یوسف به طور اخص باشد. |
|
نقش داستان در زندگی انسان ها چگونه است؛ |
||
البته بیان این قسمت برای پاسخ سئوال مقدری است که شاید در برخی از اذهان به وجود بیاید که چرا قرآن با اینکه یک کتاب تربیتی و انسان ساز است ؛ دارای این همه تاریخ و داستان انبیا می باشد؟ جواب این پرسش را در ضمن سه نکته بیان خواهم کرد: الف؛ تاریخ آزمایشگاه مسایل گوناگون زندگی بشر است و آنچه را که انسان در ذهن خود با دلایل عقلی ترسیم می کند و در صفحات تاریخ به صورت عینی باز می یابد |
||
ب: البته داستان و تاریخ جاذبه خاص خود را برای انسان دارد؛ به طوری که از کودکی تا سنین کهنسالی تحت تاثیر داستان های زندگی خود است . ج : داستان و تاریخ برای همه کس قابل فهم و درک است به همین خاطر باید قرآن بر پایه داستان و تاریخ بیان می شود که هم عرب وحشی ، نیمه وحشی گرفته تا فیلسوف های بزرگ جهان بتوانند درک این کلام را داشته باشند؛ تاریخ و داستان را الگوی تببین حقایق خود ساخته است. |
||
امید وار بودن به درگاه خدای متعال در همه حال |
||
إِذْ قَالَ یُوسُفُ لِأَبِیهِ یَا أَبَتِ إِنِّی رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لِی سَاجِدِینَ( یوسف : 4 ) قَالَ یَا بُنَیَّ لَا تَقْصُصْ رُؤْیَاکَ عَلَى إِخْوَتِکَ فَیَکِیدُوا لَکَ کَیْدًا إِنَّ الشَّیْطَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوٌّ مُبِینٌ( یوسف : 5 ) وَکَذَلِکَ یَجْتَبِیکَ رَبُّکَ وَیُعَلِّمُکَ مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحَادِیثِ وَیُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَعَلَى آَلِ یَعْقُوبَ کَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَیْکَ مِنْ قَبْلُ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّکَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ( یوسف : 6 ) |
بزرگی حضرت یوسف ؛ همان بس که خورشید و ماه و ستارگان در مقابل او به خضوع و تواضع و کرنش می کنند. *تفکر و به فکر وادار کردن حضرت یعقوب و صاحبان خرد ؛ لذا بلافاصله یعقوب به یوسف می گوید خواب خود را به برادران خود نگوید. ترس و اضطراب یعقوب از نقشه ای برادران و وسوسه شیطان که دشمن بزرگ بشریت از جنس انسان می باشد بیم و نگرانی عمیق دارد. *این تنها خواب نبود بلکه آینده نگری صحیح و بیان مقام نبوت؛ و این را با بیان اینکه خداوند نعمت انبیای گذشته را برای او تکمیل کرده است نشان می دهد * |
|
*یادآوری مهم : حفظ اسرار ؛ یکی از مهمترین درسی است که این آیات برای مردم بازگو می کند که حتی در مقابل برادران نیز برخی از مواقع نیروی بی منتهای ازلی و ابدی این نقشه برگرفته از حسادت آنها را برای رساندن یوسف به نیاز است که خویشتن داری نمود. |
||
اراده خدواوند بر اراده بشری غلبه دارد |
||
لَقَدْ کَانَ فِی یُوسُفَ وَإِخْوَتِهِ آَیَاتٌ لِلسَّائِلِینَ( یوسف : 7 ) إِذْ قَالُوا لَیُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِینَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ( یوسف : 8 ) خواستند، یوسف را از سر راه خود بردارند ولی خداوند به او مقام شایسته قرار داد. |
||
یکی دیگر از نکات بسیار مهم این آیه بیانگر قدرت الهی و غلبه این قدرت بر قدرت بشری است، همانطوری که در این آیه بیان می شود ، برادران با همه توان و قدرت و یک پارچگی که داشتند |
||
9_ نقشه نهایی که برداران بر اثر حسادت کشیدند، پیشنهاد دو راه کار برای از سر راه برداشتن یوسف بود؛ یکی کشتن، و دیگری بیرون راندن و یا اخراج کردن او از سرزمین پدری خود. نکته قابل توجه این آیات در احساس گناه کردن پسران یعقوب بود ولی این توبه قبل از جنایت یک معنا بیشتر نداشت و آنهم فرار از واقعیت و عذاب وجدان و گشودن راه به سوی گناه بود . |
||
حسادت بدترین درد بشریت از گدشته تا حال |
||
اقْتُلُوا یُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا یَخْلُ لَکُمْ وَجْهُ أَبِیکُمْ وَتَکُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِینَ(یوسف: 9 ) قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ لَا تَقْتُلُوا یُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِی غَیَابَةِ الْجُبِّ یَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّیَّارَةِ إِنْ کُنْتُمْ فَاعِلِینَ( یوسف : 10 ) قَالُوا یَا أَبَانَا مَا لَکَ لَا تَأْمَنَّا عَلَى یُوسُفَ وَإِنَّا لَهُ لَنَاصِحُونَ( یوسف : 11 ) أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَدًا یَرْتَعْ وَیَلْعَبْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ( یوسف : 12 ) قَالَ إِنِّی لَیَحْزُنُنِی أَنْ تَذْهَبُوا بِهِ وَأَخَافُ أَنْ یَأْکُلَهُ الذِّئْبُ وَأَنْتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ( یوسف : 13 ) قَالُوا لَئِنْ أَکَلَهُ الذِّئْبُ وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّا إِذًا لَخَاسِرُونَ( یوسف : 14 ) |
||
این آیات نشان گر این است که چطور زندگی انسانها بر اساس حسادت از هم می پاشد و به همین دلیل در روایات اسلامی برای مبارزه با این صفت رذیله تعبیرات تکان دهنده ای وجود دارد لذا امام صادق می فرمایند: افراد با ایمان غبطه می خورند ولی حسد نمی ورزند ولی منافق حسد می ورزد و غبطه نمی خورد. این برادران بعد از آنی که برادر را در چاه قرار دادند؛ نقشه های شومی را برای صحنه سازی این فاجعه انسانی گرفتند. برادر خود را با ترفتند های مختلف ؛ جوان است و نیاز به بازی دارد ، از پدر جدا کردند. یعقوب با بابیان آینده نگری نسبت به بچه های خود گفت من از دریده شدن یوسف توسط گرگ بیم دارم ، بردار ان گفتند مگر ما مرده ایم که بگذاریم گرگ او را بدرد. *نکته مهم؛ استفاده از برنامه های بازی به هر باری و جهتی که امروزه نیز توسط خیلی ها صورت می گیرد نشان دهنده ؛ در معرض خطر بودن جوانان و نوجوانان است. |